۱۳۹۱ شهریور ۱۳, دوشنبه

پادشاهی پارلمانی و مردم سالاری ریشه در تاریخ و فرهنگ ملی ما ایرانیان دارد



در جهان دو گونه سامانه‌ی پادشاهی داريم:

گونه يك: سامانه‌ی پادشاهی كه در آن شاه قدرت تام دارد، مانند برخی از كشورهای عربی.
برخی از سامانه‌های جمهوری مانند سوريه، ريس جمهور مانند سامانه‌های پادشاهی، قدرت تام دارد و تنها نام جمهوری را با خود می‌كشد.

گونه دوم: سامانه‌ی پادشاهی مشروطه يا دستوری كه در آن شاه يك نماد ملی و مردمی است و نخست وزير با ر‌آی نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی  برگزيده می‌شود. در اين سامانه گروه‌ها و حزب‌ها از چپ به راست آزاد و پويا هستند. به سخن ديگر ، قدرت در دست نخست وزير و نمايندگان مردم در مجلس يا مهستان است، مانند ژاپن، اسپانيا، هلند، انگليس، دانمارك، سوئد، نروژ و ... 

خواست امروز هواداران سامانه‌ی پادشاهی بی‌شك گونه‌ی دوم، پادشاهی مشروطه است و حتی مردم سالارتر از گونه‌ی غربی آن است.

اينك اين پرسش پيش می‌آيد: چرا سامانه‌ی پادشاهی مشروطه، هنگامی كه هيچ تفاوتی با جمهوری ندارد؟ و همچنين چه نياز به نماد پادشاه داريم؟

پاسخ در دوازده نكته:
يكم -  كشور ما پايه گذار پادشاهی با پيشينه‌ی چندين هزار ساله در جهان است و پادشاهی بخشی از فرهنگ كهن و گذشته‌ی پربارمان است. پاينده نگه داشتن آن، ارج گذاشتن به باور ها و فرهنگ ملی ایران است.

دوم -  فرِ پادشاهی در اسطوره‌های ايرانی نماد خِرد، نيكی و آبادانی كشور است. ماندگار نگه داشتن اين نماد مانند پرچم كشور يا منشور كورش بزرگ یا نام خليج پارس یا نوروز يا شير و خورشيد يا ديگر نمادهای مقدس، بخش پرشكوهی از فرهنگ سرزمين ما را می‌سازد. 
سوم -  همانگونه كه كورش بزرگ، پايه گذار شاهنشاهی يا امپراتوری ايران بزرگ، برايمان ارجمند است؛ پابرجا بودن نماد پادشاهی او هم ارجمند است. 

چهارم -  سامانه‌ی پادشاهی مشروطه‌ايی كه در آن زنان حق پادشاهی دارند، نشان برابری زن و مرد است. مانند گذشته كه پادشاهان زن ايران همانند هما، پوراندخت... آشكارا گواه اين برابری و نماد پاسداشت اين ارزش بودند.

پنجم -  سامانه‌ی پادشاهی مشروطه يادگار دوران پرشكوه گذشته‌ی شاهنشاهی ايران بزرگ را در دل هر ايرانی زنده نگه می‌دارد و خودباوری را در او برمی‌انگيزاند. همچنين هستی اين نماد، نشان توانايی و پايداری ايرانی در برابر دشمن بيگانه است.

ششم -  در سامانه‌ی پادشاهی مشروطه، پادشاه همانند يك پدر نماينده‌ی همبستگی و پيوند گروه‌ها و تيرگان گوناگون ايرانی در برابر جدايی خواهان و بدخواهان است.

هفتم -  سامانه‌ی پادشاهی مشروطه هيچ گونه ناسازگاری با نوگرايی يا مدرنيته ندارد، چون پادشاه يك نماد مردمی است. 

هشتم - همان اندازه كه سامانه‌ی جمهوری مردم سالار است، سامانه‌ی پادشاهی مشروطه هم مردم سالار است.

نهم - جمهوری برای ايران، برابر با گسسته شدن از گذشته است و گسسته شدن از گذشته برابر با سردرگمی و بيراهه رفتن است. سامانه‌ی پادشاهی مشروطه يك پيوند استوار ميان گذشته، امروز و آينده اين بوم كهن می‌سازد.

دهم - جمهوری دستاورد غرب است و از آنِ كشورهای تازه استقلال يافته يا نوبنياد است. كشوری كه بيش از دوازده هزار سال پيشينه دارد، چرا بايد نام جمهوری بر آن گذاشته شود؟ مانند اين است كه درباره‌ی يك كشور آفريقايی يا آمريكايی نوبنياد با چند سد سال تاريخ يا يك كشور مستعمره تازه استقلال يافته گفتگو ‌ می‌شود.
به سخن ديگر سامانه‌ی پادشاهی مشروطه شناسه‌ی ملی و كهن اين كشور و هر ايرانی در جهان است و بسی جای سربلندی دارد.

يازدهم -  بسياری از كشورها كه گذشته‌ای ندارند، همواره كوشش می‌كنند برای خود تاريخ بسازند. از اين رو يا سامانه‌ی خود را به پادشاهی دگرگون كردند، مانند كشورهای عربی، يا مانند كانادا، استراليا و نيوزلند كه سامانه‌ی خود را به سامانه‌ی پادشاهی مشروطه‌ی انگليس پيوند داده‌اند.

دوازدهم -  سامانه‌ی پادشاهی انگليس نه تنها هيچ هزينه‌ای برای مردم انگليس ندارد، بلكه سرچشمه‌ی در‌آمد برای دولت انگليس شده است، چون بسياری از گردشگران برای ديدن آيين‌ها و جشن‌ها و خانواده‌ی پادشاهی و... راهی انگليس می‌شوند. 

به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed