11 ژانويه 2012
او و دیگران از بیانیه های اخیر ایران در مورد ظرفیت هسته ای و آزمایش های موشکی آن تحت تأثیر قرار گرفته اند. نیوت گینگریچ چالش ایران را با ظهور آلمان هیتلری مقایسه کرده است. ناظرین محتاط تر نیز صعود تأ ثیر و قدرت ایران درسراسر خاورمیانه را ګوشزد می کنند.
اما داستان واقعی این است که ایران در حال ضعیف تر و ضعیف تر شدن است. تحریم ها اقتصادش را به مرحله سقوط کشانده است. سیستم سیاسی آن از هم گسیخته و پر از شکاف است. در خارج، نزدیکترین متحدش و کشوری که ایران تنها حامی اش است، یعنی سوریه، در حال فروپاشی است. پادشاهی های خلیج فارس با هم علیه ایران متحد شده و ارتباطشان را به آمریکا تقویت کرده اند. عربستان سعودی هفته پیش بزرگترین خرید تسلیحاتی اش از آمریکا را نهایی کرد. در همین حال اروپا به تصویب تحریم های سخت تری علیه تهران نزدیک تر می شود.
ساده ترین معیار استحکام ایران پول رایجش است. وقتی باراک اوباما رئیس جمهور شد با یک دلار می توانستی ۹۷۰۰ ریال خریداری کنید. از آن زمان ارزش دلار در برابر ریال شصت در صد افزایش یافته، یعنی می توانید ۱۵۶۰۰ ریال خریداری کنید. محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران اخیراٌ به پارلمان ایران گفت که تحریم های اخیر "گسترده ترین ....تحریم های تاریخ بوده،" و اینکه "این سنگین ترین تهاجم اقتصادی به یک کشور در تاریخ است........هر روز تمام فعالیت های بانکی و تجاری ما رصد و متوقف می شود." رویتر در این هفته گزارش کرد که قیمت مواد غذایی در طول چند ماه گذشته ۴۰ درصد افزایش یافته است.
عکس العمل تهران به خبر پیش بینی تحریم هایی که صادرات نفتش را تحت تأثبر قرار می دهد نشانگر نومیدی و سردرگمی آن است. در روزهای اخیر معاون رئیس جمهور ایران که پستی تشریفاتی است، و یکی از دریاداداران آن با اشاره به یکی از ضرب المثل های ایرانی که این کار به آسانی "خوردن یک لیوان آب است" تهدید به بستن تنگه هرمز کردند. ولی به سرعت یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، منبع کلیدی قدرت در ایران، با این توضیح که ایران هیچ قصدی برای بستن تنگه ندارد، عقب نشینی کرد. این یک دیوانگی خواهد بود، زیرا ایران بیش از هر کشوری صدمه خواهد خورد. بستن تنگه منجر به توقف کامل صادرات و واردات ایران خواهد شد. شصت درصد اقتصاد ایران از صادرات نفت بوده و چنین اقدامی دولت را تعطیل خواهد کرد.
این اختلاف نظرهای علنی بخشی از درهم ریختگی سیستم سیاسی ایران است. همین دو سال پیش احمدی نژاد با رهبر ایران آیت الله خامنه ای متحد بود. هم اکنون آنها مخالف هستند. جبهه اصلاح طلبان شامل کاندیدای ریاست جمهوری میر حسین موسوی و رئیس جمهور سابق محمد خاتمی نیز از مخالفین هستند. روحانیت دچار اختلاف بوده و در حال از دست دادن قدرت هست. در بالای سر همه آنها سپاه پاسداران قرار دارد که در حال تبدیل تئوکراسی ایران به یک دیکتاتوری شبه نظامی است. هیچ کدام از این مسائل نشانگر ثبات و استحکام نیست.
در عین حال برنامه هسته ای ایران در حال پیشرفت است. این غیر قابل اجتناب است: تکنولوژی هسته ای هفتاد سال قدمت دارد، ایران یک جامعه علمی جدی دارد، و برنامه هسته ای را به مثابه علامت غرور و امنیت ملی می داند. ولی آیا ما کره شمالی را صرفاٌ به دلیل داشتن چند بمب هسته ای ابتدایی به عنوان کشوری قوی و در حال ظهور قلمداد می کنیم؟ (این برای کسانی مانند نیوت گینگریج که تغییر رژیم را "راه حل" می دانند قابل یادآوری است که موسوی و دیگر رهبران جنبش سبز ایران قویاٌ از برنامه هسته ای ایران حمایت کرده و احمدی نژاد را برای دادن امتیاز های زیاد در پیشنهادهایش برای مذاکره با غرب مورد انتقاد قرار داده اند.)
دولت اوباما فشارهای شدیدی در عرصه های مختلف بر ایران وارد کرده، بسیار بیشتراز چیزی که دولت بوش قادر به انجام بود. این امر تا حدودی به این دلیل است که فشار، هر کجا که ممکن شده، به همراه دیگر کشورها بر ایران وارد شده است. ایالات متحده از ایران نفت خریداری نمی کند. ولی کشورهای اروپایی، ژاپن و کره جنوبی نفت می خرند، و اگر آنها با دور جدید تحریم ها موافقت کنند، ایران به احتمال واقعی با یک سقوط آزاد اقتصادی روبرو خواهد شد.
دولت اوباما به نظر به این نتیجه رسیده که رژیم ایران حاضر نیست و یا نمی تواند به یک تفاهم استراتژیک با غرب برسد. رژیم شدیداٌ چند پاره است و خامنه ای، یعنی قدرت نهایی، از لحاظ ایدئولوژیک به شدت متصلب و خشک است. بنابراین، در حال حاضر واشنگتن می خواهد فشار را بر ایران افزایش دهد به این امید که در مقطعی رژیم را به مذاکره ای جدی مجبور کند.
این استراتژی قابل درک است. ولی همچنین حاوی این ریسک است که افزایش فشار می تواند مسیر خود را شامل نتایج افجارآمیز در بر داشته باشد. قیمت نفت در شرایط رکود جهانی فقط به دلیل این خطرات سیاسی در حال افزایش است. در فقدان یک استراتژی با دقت سنجیده شده، این ریسک ها افزایش خواهد یافت. کشورهای ضعیفی که رژیم های آنها با فشار ریرو می شوند بعضی مواقع می توانند بیشتر از کشورهای قوی مشکل ایجاد کنند.
جرس، برگرفته از واشنگتن پست ۵ ژانویه ۲۰۱۲
اما داستان واقعی این است که ایران در حال ضعیف تر و ضعیف تر شدن است. تحریم ها اقتصادش را به مرحله سقوط کشانده است. سیستم سیاسی آن از هم گسیخته و پر از شکاف است. در خارج، نزدیکترین متحدش و کشوری که ایران تنها حامی اش است، یعنی سوریه، در حال فروپاشی است. پادشاهی های خلیج فارس با هم علیه ایران متحد شده و ارتباطشان را به آمریکا تقویت کرده اند. عربستان سعودی هفته پیش بزرگترین خرید تسلیحاتی اش از آمریکا را نهایی کرد. در همین حال اروپا به تصویب تحریم های سخت تری علیه تهران نزدیک تر می شود.
ساده ترین معیار استحکام ایران پول رایجش است. وقتی باراک اوباما رئیس جمهور شد با یک دلار می توانستی ۹۷۰۰ ریال خریداری کنید. از آن زمان ارزش دلار در برابر ریال شصت در صد افزایش یافته، یعنی می توانید ۱۵۶۰۰ ریال خریداری کنید. محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران اخیراٌ به پارلمان ایران گفت که تحریم های اخیر "گسترده ترین ....تحریم های تاریخ بوده،" و اینکه "این سنگین ترین تهاجم اقتصادی به یک کشور در تاریخ است........هر روز تمام فعالیت های بانکی و تجاری ما رصد و متوقف می شود." رویتر در این هفته گزارش کرد که قیمت مواد غذایی در طول چند ماه گذشته ۴۰ درصد افزایش یافته است.
عکس العمل تهران به خبر پیش بینی تحریم هایی که صادرات نفتش را تحت تأثبر قرار می دهد نشانگر نومیدی و سردرگمی آن است. در روزهای اخیر معاون رئیس جمهور ایران که پستی تشریفاتی است، و یکی از دریاداداران آن با اشاره به یکی از ضرب المثل های ایرانی که این کار به آسانی "خوردن یک لیوان آب است" تهدید به بستن تنگه هرمز کردند. ولی به سرعت یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، منبع کلیدی قدرت در ایران، با این توضیح که ایران هیچ قصدی برای بستن تنگه ندارد، عقب نشینی کرد. این یک دیوانگی خواهد بود، زیرا ایران بیش از هر کشوری صدمه خواهد خورد. بستن تنگه منجر به توقف کامل صادرات و واردات ایران خواهد شد. شصت درصد اقتصاد ایران از صادرات نفت بوده و چنین اقدامی دولت را تعطیل خواهد کرد.
این اختلاف نظرهای علنی بخشی از درهم ریختگی سیستم سیاسی ایران است. همین دو سال پیش احمدی نژاد با رهبر ایران آیت الله خامنه ای متحد بود. هم اکنون آنها مخالف هستند. جبهه اصلاح طلبان شامل کاندیدای ریاست جمهوری میر حسین موسوی و رئیس جمهور سابق محمد خاتمی نیز از مخالفین هستند. روحانیت دچار اختلاف بوده و در حال از دست دادن قدرت هست. در بالای سر همه آنها سپاه پاسداران قرار دارد که در حال تبدیل تئوکراسی ایران به یک دیکتاتوری شبه نظامی است. هیچ کدام از این مسائل نشانگر ثبات و استحکام نیست.
در عین حال برنامه هسته ای ایران در حال پیشرفت است. این غیر قابل اجتناب است: تکنولوژی هسته ای هفتاد سال قدمت دارد، ایران یک جامعه علمی جدی دارد، و برنامه هسته ای را به مثابه علامت غرور و امنیت ملی می داند. ولی آیا ما کره شمالی را صرفاٌ به دلیل داشتن چند بمب هسته ای ابتدایی به عنوان کشوری قوی و در حال ظهور قلمداد می کنیم؟ (این برای کسانی مانند نیوت گینگریج که تغییر رژیم را "راه حل" می دانند قابل یادآوری است که موسوی و دیگر رهبران جنبش سبز ایران قویاٌ از برنامه هسته ای ایران حمایت کرده و احمدی نژاد را برای دادن امتیاز های زیاد در پیشنهادهایش برای مذاکره با غرب مورد انتقاد قرار داده اند.)
دولت اوباما فشارهای شدیدی در عرصه های مختلف بر ایران وارد کرده، بسیار بیشتراز چیزی که دولت بوش قادر به انجام بود. این امر تا حدودی به این دلیل است که فشار، هر کجا که ممکن شده، به همراه دیگر کشورها بر ایران وارد شده است. ایالات متحده از ایران نفت خریداری نمی کند. ولی کشورهای اروپایی، ژاپن و کره جنوبی نفت می خرند، و اگر آنها با دور جدید تحریم ها موافقت کنند، ایران به احتمال واقعی با یک سقوط آزاد اقتصادی روبرو خواهد شد.
دولت اوباما به نظر به این نتیجه رسیده که رژیم ایران حاضر نیست و یا نمی تواند به یک تفاهم استراتژیک با غرب برسد. رژیم شدیداٌ چند پاره است و خامنه ای، یعنی قدرت نهایی، از لحاظ ایدئولوژیک به شدت متصلب و خشک است. بنابراین، در حال حاضر واشنگتن می خواهد فشار را بر ایران افزایش دهد به این امید که در مقطعی رژیم را به مذاکره ای جدی مجبور کند.
این استراتژی قابل درک است. ولی همچنین حاوی این ریسک است که افزایش فشار می تواند مسیر خود را شامل نتایج افجارآمیز در بر داشته باشد. قیمت نفت در شرایط رکود جهانی فقط به دلیل این خطرات سیاسی در حال افزایش است. در فقدان یک استراتژی با دقت سنجیده شده، این ریسک ها افزایش خواهد یافت. کشورهای ضعیفی که رژیم های آنها با فشار ریرو می شوند بعضی مواقع می توانند بیشتر از کشورهای قوی مشکل ایجاد کنند.
جرس، برگرفته از واشنگتن پست ۵ ژانویه ۲۰۱۲
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)