۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

بهرام مشیری و تحریف مداوم تاریخ /کوروش از تهران



  
article picture
 
تملق گویی، مدح حاکمان، سیاه نمایی، یکسویه نگری، دیو و فرشته سازی و قهرمان سازی های احساسی را می توان از مهمترین عارضه های تاریخ نویسی ایران نامید. روش تاریخ نویسی جدید را ولتر1 «فلسفه تاریخ» نامید از آن به بعد به جای آن که تاریخ با هبوط آدم و حوا و سپس طوفان نوح آغاز شود، با تاریخ ملل باستانی مانند چین و هند شروع می گردد.

یکی از مهمترین گرفتاری های واکاوی تاریخ در ایران اسیر شدن در تفکرات «قالبی» و «کلیشه ای» است،مثلا اگر در تاریخ معاصر عده ای منتقد یا مخالف دوره پهلوی باشند کمتر سعی می کنند به نکات مثبت، ارزش های مستقر و دستاورد های آن دوره اشاره کنند، برای همین آنچه در بستر بغض های شخصی، یکسویه نگری ها و تعصبات جزمی شکل می گیرد «ـتحریف تاریخ» است.

نسل ما به خوبی با تحریف تاریخ آشناست، تمام کتاب های درسی در زمینه تاریخ در دوران جمهوری اسلامی مبتنی بر سیاه نمایی شاهان و فرشته سازی از روحانیون استوار شده، در این کتابها هرگز تاریخ به شکل رویدادهای گذشتگان بررسی نمی شود، بلکه سعی می شود با نوعی ایدئولوژی گرایی تاریخ مورد نظر حکومت به دانش آموزان القاء گردد.

یکی از مهمترین آفت های حکومت های ایدئولوژیک «تاریخ زدایی» و «دستکاری» در حقایق تاریخی است، متاسفانه این عارضه نه فقط از سوی حکومت بلکه از سوی برخی از کسانی صورت می گیرد که خود را مخالف جمهوری اسلامی و اهل خرد و پژوهش معرفی می کنند.

یکی از این افراد بهرام مشیری است، آقای مشیری سالهاست در رسانه های مختلف خارج از کشور به عنوان «پژوهشگر تاریخ» معرفی می شود اما در مواضع و سخنان ایشان به ویژه نسبت به داوری در مورد عصر پهلوی آنچه کمتر دیده می شود رعایت انصاف، حقیقت یابی و واکاوی پژوهشی است، نظرات ایشان راجع به دوره دو پادشاه پهلوی عموما بغض آلود، یکسویه و توام با نفرت است.
آقای مشیری در ابراز مخالفت با حکومت پهلوی هرگز به «نقد» همه سویه آن دوره نمی پردازد و همواره نه «بخشی» از عملکرد پهلوی ها بلکه «کل» آن دوران را نفی و رد می کند و کلیه دستاوردهای مهم و ارزشمند عصر پهلوی را نادیده می گیرد.

تحلیل های عامیانه و کلی گویی مشیری درباره دوران پس از مشروطه و پهلوی، مخاطب او را دچار انحراف فکری می سازد، برای نمونه بهرام مشیری هرگز به مقایسه دوران قاجار و پهلوی دست نمی زند، هرگز به هرج و مرج و نا امنی ایران در اواخر دوره قاجاران و ثبات و نظم و امنیت در دوران رضاشاه اشاره نمی کند، هرگز با مقایسه قاجاران با پهلوی ها نمی گوید در دوران پهلوی ،ایران نقش ثبات دهنده در خاورمیانه داشت و تسلط ایران بر خلیج فارس با بازپس گیری سه جزیره همیشه ایرانی تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی تثبیت شد.

ایشان مدعی است در سراسر دوره پهلوی هرگز آزادی بیان وجود نداشته اما همزمان اشاره نمی کند نویسندگان و شاعرانی مانند صادق هدایت، شاملو، بزرگ علوی، صادق چوبک، احمد محمود و دهها نویسنده و اهل قلم ایران محصول همان دوران هستند، قطعا حکومت پهلوی ها دمکراسی به معنای رایج کلمه نبود اما آقای مشیری نمی توانند به صرف کمبود در توسعه سیاسی در آن دوران، کل دستاوردها و خدمات را بی ارزش تلقی کرده و آن ها را نادیده بگیرند.

تعصب مشیری نسبت به زنده یاد دکتر محمد مصدق باعث گردیده ایشان هرگز از روش، عملکرد و نظرات جبهه ملی و دکتر مصدق انتقاد نکند، این روش مشیری با آموز ه های سیاسی خود دکتر مصدق در تضاد قرار دارد، مصدق هرگز از این که او را بت کنند راضی نبود و به صراحت می گفت:« اعلام می کنم که به لعنت و نفرین خدا و رسول گرفتار شود هرکس بخواهد در حیات و مماتم به نام من بتی بسازد و مجسمه ای بریزد زیرا هنوز رضایت وجدان برایم حاصل نشده و تازه آنگاه که حاصل شود تازه نشانه انجام وظیفه است2».

بهرام مشیری با نادیده گرفتن کلیه خدمات عصر پهلوی هیچگاه به تاسیس دادگستری نوین، دانشگاه تهران، ارتش منظم، بانک ، راه آهن سراسری، اعزام محصلین به خارج از کشور، مدارس نوین، کارخانه های صنعتی، دانشگاه صنعت نفت و به دستاوردهایی مانند جلوگیری از تجزیه ایران توسط رضاشاه، جلوگیری از تجزیه آذربایجان در دوره محمدرضاشاه، قرارداد سعد آباد در 1316، قرار داد 1975 الجزایر با عراق، نرخ پایین تورم و بیکاری، رشد اقتصادی، توسعه صنعت نفت، اعتبار یابی ایران در منطقه خاورمیانه، آزادی های اجتماعی و فرهنگی، تحقق نسبی حقوق و آزادی های اجتماعی برای زنان، نتایج مثبت اصلاحات ارضی، رشد طبقه متوسط اقتصادی، رشد کارآفرینان خلاق، دیپلماسی ماهرانه، رفاه نسبی کارگران، ارتقاء سطح امنیت ملی و درایت محمد رضاشاه در تشخیص خطر عناصری مانند صدام حسین اشاره نمی کند، آیا اشاره نکردن مشیری به این دستاوردهای مهم، ارزشمند و ماندگار نامی جز «تحریف تاریخ» و «سیاه نمایی» دارد؟

چگونه است که تاریخ دوره پهلوی برای آقای مشیری تنها در مصدق خلاصه می شود و ایشان هرگز به زحمات سایر رجال ایران اشاره نمی کنند و پیدا و پنهان سایر رجال سیاسی ایران غیر از مصدق را خائن تلقی می کنند، چطور که بهرام مشیری هرگز به ارتباط جبهه ملی با فداییان اسلام و ترور حاجعلی رزم آرا اشاره نمی کند3؟ آیا از نظر ایشان ترور رزم آرا نباید محکوم شود؟ چرا ایشان هرگز به کارشکنی جبهه ملی در دوره نخست وزیری علی امینی اشاره نمی کنند؟ چرا نمی گویند جبهه ملی به جای آن که از اقدامات امینی در کمرنگ کردن نقش دربار و اصلاح امور پشتیبانی کند با انتقادات تند و تیز به دولت دکتر امینی زمینه ساز تضعیف دولت وی می شود4، اگر قرار است نقدی صورت گیرد آیا فقط محمدرضاشاه شامل این نقد می شود و سایر جریان ها و گروهها نباید نقد شوند؟ چرا آقای مشیری هرگز به کارشکنی کشورهای خارجی مانند روسیه و انگلستان در سراسر دوره پهلوی اشاره ای نمی کنند؟

چرا آقای مشیری که در نقد و نفی محمدرضاشاه لحظه ای تردید به خود راه نمی دهد هرگز نمی گوید جبهه ملی به جای همکاری و استقبال از مفاد ترقی خواهانه و شش ماده ای انقلاب سفید با ارتجاعی ترین قشر روحانیت همصدا و همنظر می شود و زمینه ساز غائله 15 خرداد 42 و قدرت نمایی روحانیون می شوند و هرگز به محتوای درست این طرح شش ماده ای توجه نمی کند فقط به یک دلیل بی پایه و آن اینکه «شاه» در متن این اصلاحات است نه «مصدق».

آقای مشیری باید بداند دوران تحریف تاریخ سپری شده است، تاریخ جولانگاه دیوها و فرشتگان نیست بلکه عرصه بروز و ظهور جریان ها و افراد با نقش های متفاوت است، کارنامه و معدل دوران پهلوی با وجود پاره ای از کمبودها در برابر دوران قاجار و جمهوری اسلامی قابل قبول است.

جا دارد آقای مشیری که در نقد خرافه و بنیان های جهالت بار مذهب کوشش می کند در بازگویی تاریخ معاصر نیز به روش پژوهش و دیدن همزمان کمبودها و دستاوردها روی آورند، ای کاش در بازگویی و تحلیل تاریخ به نگاه «خاکستری» عادت کنیم، به نظر می رسد شیفتگی نسبت به مصدق و نفرت از پهلوی ها مشیری را از داوری منصفانه و همه جانبه درباره تاریخ معاصر ایران دور کرده است.
زیرنویس
1- ولتر (1694- 1778) از فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری است.

2- نجاتی، غلامرضا.مصدق، سالهای مبارزه و مقاومت
3- طبق اسناد به دست آمده نواب صفوی با برخی از اعضای جبهه ملی و نیز کاشانی در مورد ترور رزم آرا ملاقات داشته است....جلسه ای که برخی از بزرگان جبهه ملی(البته به جز مصدق که در جلسه حاضر نمی شود و نماینده ای به جلسه می فرستد) حضور داشته و نواب صفوی پرده از نیت خود برای ترور رزم آرا برمی دارد.... در آن ملاقات فاطمی،نریمان،آزاد،بقایی،حائری زاده و مکی زیر کرسی و گرد نواب صفوی جمع می شوند و نواب از آنها می پرسد که اگر دولت رزم آرا به وسیله ما سقوط کند آیا عناصر جبهه ملی حاضر هستند احکام اسلامی را اجرا کنند .... اما آنچه مسلم است اعضای جبهه ملی پس از اطلاع از برنامه های فداییان اسلام با آنها مخالفتی نکرده و حتی موافقت می کنند.

4- پیرنیا، آشتیانی، بابایی.تاریخ ایران

کوروش از تهران

منبع . پارس دیلی نیوز 
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed