عده ای اشتباها ، بی بندوباری را آزادی نامگذاری می کنند ؛ بعضی ها هم عکس آن عمل نموده و در مورد آزادی های فردی بسیار سختگیر هستند . نه آن خوب است و نه این ، نه آن منطقی می باشد و نه این ؛ هر کاری و هر چیزی باید دارای اعتدال باشد و افراد در حالت میانه روی به آن بپردازند .
یکی از ویژگی های برجسته مردم میهن ما دردوران قدیم ، غیرتمند بودن آنها ، نسبت به همه مسائل خود ، خانواده هایشان ، و حتی اهالی محلی که در آنجا سکونت داشتند بود . برای آنها هیچگاه راحت و تحمل کردنی نبود ؛ که در محله شان فرد یا افرادی سر بی شام بر زمین بگذارند ؛ یا برای یکی از خانواده های آن محله ، مشکلات معنوی پیش بیاید و آنها برای کمک به آن هم محلی های گرفتار خودشان اقدامی نکنند !
اگر خانواده ای قصد شوهر دادن دخترشان ، ویا زن گرفتن برای پسرشان را داشتند ؟ ولی به سبب مشکلات مادی و تنگ دستی ، نمی توانستند به تنهائی از پس آن بر بیایند ؛ معتمدین محلی با کمک اهالی خیّری که می شناختند ؛ بدون تظاهر کردن به کمک نمودن به آن نیازمندان ، دور از چشم و آگاهی دیگران ، به موقع دست آنها را می گرفتند و از مخمصه ای که در آن قرار داشتند نجاتشان می دادند .
اگر فردی که تنها زندگی می کرد بیمار می شد ، و کسی را برای پرستاری نداشت ؟ بعضی از اهالی محل به داد آن افراد تنها و بی کس می رسیدند ؛ و به آنان یاری می رساندند . خلاصه در بیشتر مواقع ، مردم آن دوران برای یکدیگر خیرخواهی های منطقی را می نمودند ؛ و به حل نمودن مشکلات مادی و معنوی همدیگر می کوشیدند .
در اثر حضور همین فرهنگ شایسته در میان آحاد ملت ایران ، مسأله اعتماد داشتن به قول و قرارها نیزبسیار حائز اهمیت بود . تا جائی که یک تار موی سبیل مرد ، که به طرف معامله یا معاهده اش می داد ؛ ارزش بسیار زیادی را داشت ؛ و از جایگاه والائی در میان همگان برخوردار بود .
واژه " ناموس " فقط متعلق به یک فرد نبود ؛ بلکه ناموس یک نفر ، ناموس بقیه نیز به شمار می آمد ؛ و مردم مراقب ناموسهای دیگران هم بودند تا درون اجتماع گزندی نبینند . از اینرو و به جهت همان اعتمادی که در میان مردم رایج بود ؛ مردان خانواده که گاهی ناگزیر به رفتن به سفرهای دور و درازی می شدند ؛ با طیب خاطر خانواده شان را به دیگران می سپردند و با خیال آسوده می رفتند و بر می گشتند .
البته از آنجائی که درون هر اجتماعی ، بیماران روانی و افراد سادیسم دار هم وجود داشتند و دارند ؛ گاهی ( البته به ندرت ) اتفاقات سوئی هم رخ می دادند ؛ و موارد یاد شده در بالا را کم خاصیت می کردند . اگر هم چنین موارد نادری اتفاق می افتادند ؟ باز هم حضور همان افراد غیرتمند در جامعه ، وسیله ای برای رتق و فتق امور می گشتند و کاستی ها را جبران می نمودند .
اما ..... اما " آمد به سرم از آنچه می ترسیدم " ؛ با روی کار آمدن رژیم منفور اسلامی در میهنمان ، با آنکه چنین به نظر می رسد که ظاهر اسلامی غلط انداز آنها ، اهمیت شایان توجهی به مسأله غیرت در میان مردم بدهد ؛ متأسفانه همان یک جو غیرت را هم از مردم گرفته اند !
پدرانی که نسبت به همه چیز اعضای خانواده شان ، حساسیت های خاصی را داشتند ؛ اکنون دیگر برایشان دیر و زود آمدن دخترهایشان به خانه هم بی اهمیت است ؛ چه رسد به پسرهایشان که جای خود را دارد ! مادرانی که به دخترانشان اصول پاکدامنی در یک زن را می آموختند ؛ و خود الگوهای بی نظیری برای این موضوع بودند ؛ اکنون خودشان در محله های ناآشنا به تن فروشی روی آورده اند ! دخترانی که برای ارج قائل شدن به دیدگاههای بزرگترهای خانواده هایشان ، در همه مسائل خویش با آنان مشورت می نمودند ؛ و سپس برای انجام دادن کاری تصمیم می گرفتند ؛ اکنون بیشترشان چنین نمی کنند و با تکروی هائی که دارند ؛ موقعیت های اجتماعی خودشان را به مطر می اندازند . پسرهائی که سمبل غیرت درون خانواده و جامعه بودند ؛ اکنون برایشان همه چیز بی تفاوت شده است . مهم نیست که بر سر پدر بیمار یا معتادشان چه می آید ؟ و یا مادر بی پناه و رنجدیده اش ، چگونه بار مشکلات زندگی را ، بر روی شانه های نحیف خویش حمل می کند ؟ و یا خواهر نوجوانش ، که در سن ده سالگی به فحشا تن می دهد ، چرا به چنین مخاطره ای افتاده است ؟ و یا به مسائل برادر کوچکترش ، که با چه کسانی آشنا شده و خطر ابتلای به اعتیاد او را تهدید می کند ؛ و یا دیگر مفاسد اجتماعی که در کمین اوست چه خواهد کرد نمی اندیشد ؟!
در گذشته نیز زنان تن فروش داشتیم ، اما نه به صورت امروز و این مقطع زمانی که در آن هستیم . بدتر از آن موضوع مردان تن فروش جامعه است ؛ که امر نوظهوری در جامعه ایرانی است و هیچگاه چنین نبوده است ؛ اینان به کارهائی دست می زنند و حیثیت مردانه خویش را زیر سؤآل می برند ؛ که هرگز و در هیچ زمانی از اینگونه موارد را نداشته ایم !
مسلم است هیچ اشکالی ندارد که دو نفر جنس مخالف ، با هم دوستی هائی را داشته باشند ؛ که بدون قراردادهای رسمی ازدواج های شرعی ، با یکدیگر زندگی مشترک را داشته باشند ؛ همانطوری که در کشورهای غربی هم رایج است و هیچ مسأله ای را برای این زوجهای بدون عقد اسلامی !! پیش نمی آورد .
خیلی وقتها مردان مجرد در خیابانها و پارکها ، به سراغ زنها و دختران تنها می رفتند ؛ و در صورت تمایل آنها ، از این زنان متمتع جنسی می شدند . اما اینکه زنان مجرد جامعه به درون پارکهای شهرهای کشور بروند ، و برای خودشان به دنبال مردان تن فروش بگردند ؛ تا حدودی دور از ذهنیت آدمی و غیر متعارف است !
ولی با کمال تأسف این نقیصه نیز ، به یمن این حکومت شوم و غیرت برباد ده ، در کشورمان رایج گشته و عاملان به آن ( مردان تن فروش ) بدون احساس شرم از این عمل ، چنین کاری را به انجام می رسانند ! زمانی که زنان تن فروش در حامعه داشتیم ، مردمی که راجع به آنها مطالبی را می شنیدند می گفتند : " چشمش کور برود کلفتی بکند و فاحشگی نکند " ! اما حالا برای داشتن مردان فاحشه در اجتماع چه می توان گفت ؟!
بگوئیم چشمشان کور بروند نوکری کنند تا مجبور به فاحشگی نباشند ؟! یا آنکه به دنبال دلائل چنین وضعیتی در میان اجتماع کنونی ایران بگردیم ؛ و راه حل مناسبی برایش بیابیم ؟ اینکه یک جسم متعلق به یک فرد است و به هر شکلی که بخواهد می تواند از آن استفاده کند ؛ منطقی هست ، اما اصولی نیست ! آنچه که مبحث آزادی های فردی و اجتماعی را جایگاه معتبری می بخشد ؛ این است که آزادی من ، آزادی شما را مخدوش نسازد !
اگر بگوئیم که این افراد آزادند ، تا تن خویش را به هر بهائی که مایلند بفروشند ؛ و به هر شکلی که می خواهند از آن استفاده بکنند ؛ در صورت ظاهر دیدگاهی منطقی به نظر می رسد . اما اگر به موارد حاشیه ای آن توجه بکنیم ؟ آرام آرام این کاستی ها ، در جامعه به صورت اپیدمی در خواهند آمد . آنگاه خواهیم دید که گروه زیادی از افراد اجتماع ، برای آنکه به کارهای شرافتمندانه ای ، که البته سخت و گاها کم درآمد نیز هستند تن ندهند ؛ با چسباندن یک یادداشت آگهی به مضمون آمادگی برای در اختیار گذاشتن جسمشان به دیگران ، بر روی اکثر دیوارهای خیابانهای شهرهای کشور ، به آزار دادن چشم رهگذران بپردازند ؛ و آزادی و آرامش آنان را به خطر بیاندازند !
همواره می شنیدیم که می گفتند : " فقر فرهنگی و فقر اقتصادی " متعاقب یکدیگر به زندگی مردم وارد می شوند ؛ و ایشان را گرفتار می سازند . اگر فقر اقتصادی از درب خانه به درون بیاید ، فقر فرهنگی نیز همزمان با آن از پنجره خودش را به داخل می اندازد ! این را به وضوح در رابطه با موضوع فحشا در جامعه کنونی ایران مشاهده می کنیم ؛ ولی نباید به دیدنش قناعت کرد و جهت رفع این نقیصه اجتماعی لب از لب نگشود !
اگرچه با گفتن تنها هم کاری به انجام نخواهد رسید ؛ مگر آنکه خود مردم به داد همدیگر برسند ، و سرچشمه فساد که سران رسوای این رژیم خونخوار می باشند ؛ را از اریکه قدرت به زیر بکشند ؛ و کشور فرهنگ از دست داده شان را ، از قعر چاه بدنامی ، به بالا بیاورند و جلوی این ضررعمده را ، از همین جا بگیرند . یک جو همت لازم است که آن یک جو غیرت را ، به داخل خانه پدری مان برگرداند ؛ و مرد و زن سرزمین مان را از اینهمه حقارت و بدنامی برهاند !
تابستان 2571 آریائی هلند
محترم مومنی روحی
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)